کد مطلب:40941
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:27
تأثير و نفوذ اسلام در ايران چگونه بود؟
هرچه روزگار ميگذشت، بر علاقه و ارادت ايرانيان نسبت به اسلام و بر هجوم روزافزون آنان به اسلام و ترك كيشها و آيينهاي قبلي و آداب و رسوم پيشين افزوده ميشد.
بهترين مثال، ادبيات فارسي است. هرچه زمان گذشته است، تأثير اسلام و قرآن و حديث در ادبيات فارسي بيشتر شده است. نفوذ اسلام در آثار ادبا و شعرا و حتي حكماي قرون ششم و هفتم به بعد بيشتر و مشهودتر است تا شعرا و ادبا و حكماي قرون سوم و چهارم. اين حقيقت از مقايسة آثار رودكي و فردوسي با آثار مولوي و سعدي و نظامي و حافظ و جامي كاملاً هويداست.
در مقدمة كتاب احاديث مثنوي (تأليف مرحوم بديع الزمان فروزانفر.) پس از آنكه ميگويد: «از قديمترين عهد، تأثير مضامين احاديث در شعر پارسي محسوس است» و به اشعاري از رودكي استشهاد ميكند، ميگويد:
«از اواخر قرن چهارم كه فرهنگ اسلامي انتشار تمام يافت و مدارس در نقاط مختلف تأسيس شد و ديانت اسلام بر ساير اديان غالب آمد و مقاومت زرتشتيان در همة بلاد ايران با شكست قطعي و نهايي مواجه گرديد و فرهنگ ايران به صبغة اسلامي جلوهگري آغاز نهاد و پاية تعليمات بر اساس ادبيات عربي و مباني دين اسلام قرار گرفت، بالطبع توجه شعرا و نويسندگان به نقل الفاظ و مضامين عربي فزوني گرفت و كلمات و امثال و حكم پيشينيان (قبل از اسلام) در نظم و نثر كمتر ميآمد. چنانكه به حسب مقايسه، در سخن دقيقي و فردوسي و ديگر شعراي عهد ساماني و اوايل عهد غزنوي نام زرتشت و اوستا و بوذر جمهر و حكم وي بيشتر ديده ميشود تا در اشعار عنصري و فرخي و منوچهري كه در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم ميزيستهاند.»
استقلال سياسي ايران از اوايل قرن سوم هجري شروع شد و تا آن وقت هنوز بسياري از مردم ايران به كيشها و آيينهاي قديم از قبيل زرتشتي و مسيحي و صابي و حتي بودايي باقي بودند. سفرنامههايي كه در قرن سوم و چهارم نوشته شده حكايت ميكند كه تا آن زمانها در ايران آتشكدهها و كليساهاي فراوان وجود داشته است، بعدها كمكم از عدد آنها كاسته شده و جاي آنها را مساجد گرفته است.
تاريخ نويسان اسلامي، خاندانهاي چندي را از ايرانيان نام ميبرند كه تا قرنهاي دوم و سوم، بلكه تا قرن چهارم هجري همچنان به دين زرتشت باقي بودهاند و در اجتماع مسلمانان، محترم ميزيستهاند و سپس آن دين را ترك كردهاند. ميگويند: سامان جدّ اعلاي سامانيان كه از احفاد سلاطين ساساني است و خود از بزرگان بلخ بوده است در حدود قرن دوم، و جدّ اعلاي خاندان قابوس كه آنها نيز حكومت و فرمانروايي يافتند در قرن سوم، و مهيار ديلمي شاعر زبردست و معروف ايراني در اواخر قرن چهارم هجري، به دين اسلام گرويدند.
مردم طبرستان و قسمتهاي شمالي ايران تا سيصد سال پس از هجرت، هنوز دين جديد خود را نشناخته بودند و با دولت خلفا به دشمني برميخاستند. بيشتر مردم كرمان در تمام مدت خلافت امويها زردشتي ماندند و در روزگار اصطخري (صاحب كتاب المسالك و الممالك) زردشتيان فارس اكثريت را تشكيل ميدادهاند.
مسعودي در جلد اول مروج الذهب صفحة 382 تحت عنوان «في ذكر الاخبار عن بيوت النيران و غيرها» از آتشكدههاي زردشت ياد ميكند. از آن جمله از آتشكدهاي در «دارابجرد» نام ميبرد و ميگويد: در اين تاريخ كه سال 332 هجري است، آن آتشكده موجود است و مجوس، آن اندازه كه به آتش آن آتشكده احترام ميگذارند و آن را تعظيم و تقديس ميكنند، آتش هيچ آتشكدة ديگر را چنين تعظيم نميكنند.
اينها همه ميرساند كه ـ چنانكه گفتيم ـ ايرانيان، تدريجاً اسلام را پذيرفتهاند و اسلام تدريجاً و مخصوصاً در دورههاي استقلال سياسي ايران، بر كيش زرتشتي غلبه كرده است. عجيب اين است كه زرتشتيان در صدر اسلام كه دورة سيادت سياسي عرب است، آزادي و احترام بيشتري داشتهاند از دورههاي متأخرتر كه خود ايرانيان حكومت را به دست گرفتهاند. هر اندازه كه ايرانيان مسلمان ميشدند، اقليت زردشتي وضع نامناسبتري پيدا ميكرد، و ايرانيان مسلمان از اعراب مسلمان، تعصب بيشتري عليه زردشتيگري ابراز ميداشتند و ظاهراً همين تعصبات ايرانيان تازهمسلمان سبب شد كه عدهاي از زرتشتيان از ايران به هند مهاجرت كردند و اقليت پارسيان هند را تشكيل دادند.
مجموعه آثار شهيد مطهري ج14 ـ خدمات متقابل اسلام و ايران صفحه: 99
شهيد مطهري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.